تبدیل سبک داستانی سریال زمانه به سبک امریکایی و ترکیه ای!
فرض کنید قرار بود خودمون فیلمنامه ی سریال زمانه رو (البته تا اینجایی که از داستانش می دونیم) تبدیل کنیم به یه فیلمنامه ی مثلا امریکایی (که محبوب ترین سریال های دنیارو توی چنته دارن) یا سریال های ترکیه ای (که این روزها خیلی باب شدن) حالا به نظرتون اون موقع داستان چطوری می شد و چطوری پیش می رفت؟
من خودم داشتم موقع دیدن سریال به این قضیه فکر می کردم، به نظرم اگه قرار بود روی این موضوع یه نویسنده ی امریکایی داستان بنویسه، قضیه خیلی تغییر می کرد.
بهزاد بعد از اینکه داستان قتل پدرش و میشنوه و مدرک و می بینه، تصمیم می گیره انتقام سختی از عموش بگیره، وقتی رو بازی می کنه، از طریق قانون نمی تونه مقابل قدرت و ثروت عموش بایسته، برای همین سعی می کنه خودش قوانین و تایین کنه، از عموش معذرت خواهی می کنه و همه ی اتفاقات پیش اومده رو توطئه ی دوست حسودش می دونه، عموش هم بعد یه سری قضایا می بخشدش و بهزاد کم کم توی کارخونه جا باز می کنه و از اون طرف مخ دختر عموش و می زنه، اونم در حالی که هیچ احساسی نسبت بهش نداره و عشق واقعیش کسی نیست جز یه دختر از طبقه ی ضعیف جامعه، بدون اینکه کسی بهش شک کنه عموش و توی یه هچل بد میندازه، مشکلات از جایی شروع می شه که ارغوان می فهمه بهزاد داره چی کار می کنه، حالا نوبت ارغوانِ که بخواد انتقام بگیره، با وکیل وارد معامله می شه... از این طرف هی با هم بحث می کنن و هر کدوم میرن سراغ یکی دیگه، از اون طرف دوباره با هم آشتی می کنن و ابراز علاقه ها شروع می شه! خلاصه با کلی صحنه های اکشن و هیجانی و بالای هفتاد سال و اتفاقاتِ یهویی که قلبتون از جاش در میاد و یه تکونی به خودش میده، انقدر انتقام تو انتقام و عشق تو عشق می شه که آخر داستان بهزاد می فهمه تمام این سال ها عموش داشته جور کسانی دیگه ای و می کشیده و دست های پنهانی پشتِ پرده هست، و این پایان ماجرا نیست و توی فصلای بعدی کلی بزن بزن داریم. یهو دیدید تو فصل ششم همه ی این قضایا بازم زیر سر عموهه بوده و می دونسته بهزاد داره با نقشه میاد جلو و...
بعد نویسنده ها می بینن هنوز خیلی جا دارن پس یه فصل دیگه هم به سریال اضافه می شه. با تمامِ اینا پایان سریال در حاله ای از ابهام می مونه ، یه جوری که یعنی پایان به انتخاب بیننده س!حالا سبک ترکیه ای! بعد کلی درگیری های قانونی و ضد قانونی بهزاد و حسام، حسام یه گروهی و میفرسته که بهزاد و لت و پار کنن، صورت بهزاد توی این قضیه داغون می شه و سر یه قضیه ی دیگه سر از ناکجا آباد درمیاره، اونجا یه پیرمرد ثروتمند خیری که یهو وسط داستان می فهمیم آخر هر چی خلافکارِ، بهش کمک می کنه صورتش و جراحی پلاستیک کنه. بهزاد بعد تغییر چهره و یاد گرفتن قمار و هر چی خلافه! بر می گرده به وطن و همینطوری که داره خودش و به خانواده ی عموش نزدیک می کنه سری به عشق واقعیش هم می زنه و در حین همین کارا که هم با بهار هست و هم با ارغوان، یه چندتایی دختر دیگه هم وارد داستان می شن و بهزاد خان یه دوری با همشون می زنه و احوال پرسی می کنه، بعد یهو زن عموی بهزاد هم عاشقش می شه، خب بنده خدا حق داره این ملکه ی زیبایی و جذبه و جذابیت و نشناسه، خلاصه انقدر کش میدن و سه چهار فصلی ادامه میدن تا بالاخره همه با هم آشتی می کنن و بهزاد هم به ارغوان می رسه در حالی که یه بچه از یه زن دیگه داره که نمی دونم یهو از کجا پیداش شد.
این مطلب فقط جنبه ی طنز و سرگرمی داره و خدایی نکرده من اصلا قصد ندارم سریال های خوب امریکایی و مسخره کنم. (البته بد هم دارنا، ولی منظورم همون خوباشونه!) راجب قسمت ایرونیش هم خودتون بگید به نظرتون سریال چطوری پیش میره و چطور ادامه پیدا می کنه؟