ظهر ها باید می خوابیدم
در دوران كودكی به شدت شیطان بودم. اغلب اوقات خرابكاری میكردم و روی در و دیوار نقاشی می كشیدم و اصولا كوچه را برای بازی انتخاب می كردم تا به خانه آوردن من، امری مشكل برای خانواده محسوب شود. چون تمام مدت، در حال حركت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی می كردم. به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمیداد كه ظهر ها بیرون بروم و با بچهها بازی كنم و من را مجبور می كرد كه بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی می كردم، خوابم نمی برد، به همین دلیل برای آن كه، آن ساعات طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت می كردم، تا یكی از اعضای خانواده بیدار شود و به من مجوز بیرون رفتن را بدهد!
حضور در كار مناسبتی
در تله فیلم «فال قهوه» به كارگردانی فرزاد موتمن با شبنم قلیخانی هم بازی بودم. در آن زمان شبنم قرارداد بازی در «سریال پنج كیلومتر تا بهشت» را بسته بود و به من اطلاع داد كه برای یكی از نقشهای اصلی، به شدت دنبال بازیگر هستند و با خیلی از چهرهها صحبت كردهاند. شبنم به من توصیه كرد كه در خصوص این نقش با آقای افخمی حتما صحبت كنم. ابتدا جدی نگرفتم. چون بر این باور بودم كه حضور در كار مناسبتی نیاز به معرف و یا یك سابقه كاری چشمگیری دارد. اما به هر حال با این كش و قوسهای ذهنی سر لوكیشن رفتم و با آقای افخمی صحبت كردم و چند سكانس از بازیام در تله فیلم «مسعود آبپرور» را هم به عنوان نمونه كار برده بودم كه خوشبختانه آقای افخمی پذیرفتند. من كمی دیرتر به گروه پیوستم. این بازیگر جوان ادامه میدهد: فیلمنامه را كه خواندم، خیلی تحت تاثیر نقش قرار گرفتم و چند شب اول خوابهای بدی میدیدم. اما به نظرم این كاراكتر واقعیتی است كه وجود دارد و میتواند بسیاری از مفاهیم را به مردم منتقل كند و تاثیرگذاری مثبتی بر آنها داشته باشد. خصوصا توجه بیشتر به مرگ.
تست احمد نجفی
خانوادهام موافق نبودند كه تحصیلاتم در زمینه بازیگری باشد، به همین خاطر در دوران دبیرستان رشته تجربی را خواندم و در پیش دانشگاهی، به هنر تغییر رشته دادم، تا در دانشگاه گرافیك بخوانم. ولی علاقه به بازیگری همیشه در وجودم موج می زد و دوستان من هم از این علاقه باخبر بودند. تا اینكه یكی از همین دوستان به من اطلاع داد حسن هدایت مشغول گرفتن تست از افرادی است، كه چهره نیستند. من هم با توجه به علاقه ام مراجعه كردم و پس از تستی كه احمد نجفی از من گرفتند، برای آن نقش انتخاب شدم. سه روز بعد برای فیلمبرداری به آبادان رفتم.
یا وكیل یا پزشک
پدرم از مخالفان سرسخت من برای حضور در این عرصه بودند و تمایل داشتند كه من وكالت بخوانم. اما در حال حاضر نگاه بهتری به آن پیدا كرده اند و من شخصا رضایت نسبی ایشان را از حضورم در بازیگری حس می كنم. اما برعكس پدرم، مادرم همیشه از مشوقان اصلی من در این عرصه به حساب می آیند و با وجود این كه برادر و خواهرم، پزشك هستند، هیچ وقت رشته و شغلی را به من تحمیل نكرده اند. همچنین برادرم، با نگاهی منتقدانه به كارها و بازی های من توجه می كند و بی تعارف نظر شخصی اش را می گوید، كه بسیار برای من موثر است.
ذهنیتم به بازیگری عوض شد
پس از ورود به عرصه بازیگری، ذهنیتم نسبت به این شغل تغییر پیدا كرد. به نظرم دورنمای بازیگری كه سبب جذب خیلی از افراد می شود، با واقعیت هایی كه در این شغل هست، تفاوت بسیاری دارد و مقوله ای بسیار جدی و سخت است، كه نیاز به گذشت فراوان از خیلی از امور زندگی دارد. همچنین لازمههای موفقیت در این حیطه، صبر، اخلاق خوب و تمرینات مكرر است.
پشت میزنشینی
به غیر از بازیگری، مدتی در رابطه با رشته ام، در یك شركت گرافیك كار كردم. اما این سبك مشاغل و یكنواختی پشت میز نشستن هیچ سازگاری با روحیات من ندارد زیرا مانند بازیگری نیست كه هر لحظه از آن لذت ببرم و رضایت شغلی داشته باشم.
خانه امنتر از هر جای دیگر
مواقعی كه حال خوبی دارم، به همراه خانواده و دوستان به سفر می روم و یا اوقات فراغتم را با دیدن فیلم های فرانسوی و لهستانی پر می كنم. در غیر این صورت، اگر روزی حال مساعدی نداشته باشم، خانه را مكانی ارجح تر از هر جای دیگر برای رفع این حال ملتهب می دانم. در این مواقع، صحبت جدی با مادر و گرفتن راهنمایی از ایشان، آرام ترم می كند.
كودكان كار
فیلمسازی هم جزء علاقه های من به حساب می آید و مطمئنا روزی با ساخت فیلم مستند، راجع به معضل حل نشده «كودكان» كه واقعا من را از نظر روحی آزار می دهد، كار خواهم كرد. اما فعلا این توانایی را در خودم نمی بینم و نیاز به زمان بیشتری برای تفكر در این موضوع دارم.
احترام به عقاید فرزندان
مادر پریناز ایزدیار: «احترامی كه پدر و مادرم به عقاید و شخصیت من گذاشتند، باعث شد تا من هم در مورد فرزندانم اینگونه باشم و رابطه خوبی با آنها برقرار كنم. اما این رابطه خوب، تا به حال دلیلی نشده كه در كارهایشان دخالت كنم.» این مادر مهربان ادامه میدهد: به عقیده من هر بچهای دارای هویت و شخصیت مخصوص به خود است و اگر خانواده ها درك مناسبی از فرزندانشان داشته باشند، میتوانند رابطه بهتری با آنها برقرار كنند.
مادر: در مدرسه معلم دخترم بودم
زمانی كه پریناز علاقه اش به بازیگری را با من مطرح كرد، هیچ مخالفتی نكردم، چون از حس و طبع شاعرانه و هنری او باخبر بودم و می دانستم كه اگر در این عرصه گام بردارد موفق خواهد شد. البته من خودم سال ها دبیر بودم و به شاگردانم توصیه می كردم كه با توجه به علاقه و استعدادشان هدف و شغل آینده خود را انتخاب كنند.
زنگ های تفریح
در دوران راهنمایی كه دبیر ادبیات و عربی پریناز بودم، همیشه به او سفارش میكردم كه زنگهای تفریح به سراغ من نیاید، اما چون پریناز بسیار یك دنده بود باز هم در این ساعات به سراغ من میآمد، تا با فداكاری پول تغذیه دوستانش را از من بگیرد. شاید همین خصوصیات اخلاقی و خاص پریناز از دوران كودكی تا به امروز باعث جذب اطرافیان او شده است.
+ مصاحبه ش برای سال 90
+ گمونم برای مجله ی ایده آل باشه چون سبکِ مصاحبه های اون و داره.