حسن فتحی و چهار عاشقانه ماندگار تلویزیون


مجله ایده آل:  موفقیت «زمانه» در این شب‌های تلویزیون را می‌توان نشانه دیگری از این استادی حسن فتحی دانست. فتحی 51 ساله‌ای که لیسانس روانشناسی و فوق لیسانس کارگردانی دارد و برای جلب نظر مخاطبانش از هر دو رشته تحصیلی که درسش را خوانده، نهایت استفاده را کرده است.

 فتحی در این 20 سالی که پایش به تلویزیون باز شده است فقط 10 سریال ساخته است اما همین 10 سریال او سریال‌هایی موثر و ماندگار تاریخ تلویزیون ایران بوده است چنانچه 3 سریال «شب دهم»، «مدار صفردرجه» و «میوه ممنوعه» او از نگاه منتقدان ماهنامه فیلم در جمع 30 سریال ماندگار 30 سال گذشته تلویزیون ایران انتخاب شدند. نکته جالب درباره این انتخاب این است که هر سه سریال از بین کارهایی انتخاب شده است که فتحی در آنها سراغ درام و قصه‌هایی عاشقانه رفته است.

او در این سال‌ها، کارهای متنوعی ساخته مثلا کاری تاریخی مثل «روشن‌تر از خاموشی» را با موضوع زندگی ملاصدرا، عالم دوران شاه عباس صفوی کارگردانی کرده، سراغ طنز رفته و «اشک‌ها و لبخندها» را ساخته، فضای تعلیق و جنایت را در «پهلوانان نمی‌میرد» تجربه کرده، در «پستچی سه بار در نمی‌زند» فضایی پر از ترس و کابوس را به تصویر کشیده یا در «فردا دیر است» سراغ موضوعات و مسائل اجتماعی و بزهکاری و قصه‌هایی از این دست رفته است اما هیچ‌کدام از این کارها با وجود چارچوب مستحکم و بهره‌گیری از بازیگران خوب، نتوانسته است مانند کارهای ملودرام او ماندگار شود. چهارمین سریال او در این زمینه هم که این شب‌ها روی آنتن شبکه 3 می‌رود هم فضای ملودرام دارد که با وجود همه شرایط موجود در تلویزیون، توانسته به مرور اوج بگیرد و از پس رقبایی مانند «دختران حوا»ي حسین سهیلی‌زاده بربیاید. به بهانه پخش سریال زمانه نگاهی داریم به نحوه روایت روابط عاشقانه و فضاسازی فتحی در این چهار کار ملودرام.

حسن فتحی و چهار عاشقانه ماندگار تلویزیون + زمانه + شب دهم + مدار صفر درجه + میوه ممنوعه

 شب دهم (۱۳۸۰)

 عاشقانه​اي در دل تاريخ

 سریالی بدون تاریخ انقضا که می‌توان ادعا کرد همچنان بهترین سریال مناسبتی تلویزیون است؛ سریالی که بهانه ساخت آن، بیشتر به تعویق افتادن ساخت سریال تاریخی «روشن‌تر از خاموشی» بود و فتحی می‌خواست با این سریال کوتاه 10 قسمتی، عوامل را دور هم نگه دارد. شب دهم، اولین تجربه تلویزیون در ساخت سریال‌های محرمی بود که از قضا با نوروز هم مصادف شده بود. سریال در بستری تاریخی، قصه‌ای عاشقانه را با محور عزاداری نشان می‌داد.
در تهران دوران رضاخان، حیدر خوش‌مرام (حسین یاری) جوانی لوطی‌مسلک و جاهل است که عاشق شاهزاده خانم قجری به نام فخرالزمان (کتایون ریاحی) می‌شود. فخرالزمان، تنها شرط قبول ازدواج را برگزاری 10 مجلس تعزیه در ملاعام اعلام می‌کند آن هم در روزهایی که هر گونه برپایی مجالس تعزیه، قدغن است و با برخورد شدید روبه‌رو می‌شود. رابطه حیدر و فخرالزمان، یادآور رابطه و فرایند نام‌آشنای عشق پسر فقیر به دختر پولدار بود؛ از شاخه‌های داستانی عاشقانه پرطرفدار که همیشه خدا هم جواب می‌دهد.

قبول کردن این شرط توسط حیدر، فضا را به سرعت عوض می‌کند. قصه عاشقانه حیدر و فخرالزمان 2 بعد دیگر می‌یابد؛ یکی تم مذهبی که برگزاری مجلس تعزیه است که نمایش آن در تلویزیون در چنین قالبی تازگی داشت و دیگری تم پلیسی که نمایش فرایند برگزاری مجلس تعزیه به دور از چشم ماموران حکومتی بود.
البته فتحی برای اینکه بار عاشقانه سریالش همچنان پررنگ باشد، رابطه دیگری را هم شکل می‌دهد. رابطه عاشقانه یاور (پرویز فلاحی‌پور)، با رفعت (اکرم محمدی)؛ رابطه‌اي که با ترکیبی از عشق، خجالت و دیالوگ‌های لوطی‌وار دوطرف، فضایی شاد، شنگول و سرخوش را نمایش می‌دهد که اصلا شباهتی به آن فضای پرتنش حیدر و فخرالزمان ندارد. نکته جالب در این سریال کوتاه که بیشتر به مینی‌سریال می‌ماند، جابه‌جا شدن جایگاه حیدر و فخرالزمان است. فخرالزمان به مرور که شرایط برای برگزاری مجالس پایانی تعزیه سخت‌تر می‌شود از حیدر می‌خواهد که دست از برگزاری مجالس تعزیه بردارد و حاضر است، همسرش شود.

در حقیقت این بار، این دختر است که برای منت‌کشی و پایان یک بازی سراغ پسر می‌رود؛ درخواستی که با واکنش منفی حیدر روبه‌رو می‌شود تا معلوم شود او از عشق به فخرالزمان به عشقی آسمانی رسیده و سرانجام هم در میانه تعزیه، کشته می‌شود. اما علاوه بر اینها چند المان هم در موفقیت شب دهم موثر بود؛ یکی دیالوگ‌های سنگین و مسجع، دیگری فضای خوش‌رنگ و لعاب از تهران قدیم که یادآور نوع نگاه مرحوم علی حاتمی بود و دیگری هم موسیقی شنیدنی آن. مثلث آهنگسازی فردین خلعتبری، ترانه افشین یداللهی و صدای علیرضا قربانی، ترانه «مرز در عقل و جنون باریک است...» را از طریق این سریال وارد اذهان مخاطبان کرد.

علیرضا قربانی در 30 سالگی تصنیف عشق و جنون را که افشین یداللهی گفته بود و فردین خلعتبری هم آهنگش را ساخته بود، خواند تا هنوز بعد از 10 سال و کلی کار دیگر، نام او همچنان با شب دهم گره بخورد طوری که همان سال آلبوم موسیقی سریال شب دهم منتشر شد و کلی هم فروخت.

استفاده از ترمپت و سنج تعزیه، ضرب زورخانه تا سنتور، تلفیق حماسه، عشق، مرام را در این تیتراژ2 دقیقه و 40 ثانیه‌ای نشان می‌داد ضمن اینکه قربانی همه 20 مصراع انصافا سنگینی که دکتر یداللهی گفته را با فصاحت و بدون خوردگی می‌خواند تا در ذهن مخاطب بنشیند.
حسن فتحی و چهار عاشقانه ماندگار تلویزیون + زمانه + شب دهم + مدار صفر درجه + میوه ممنوعه

مدار صفردرجه ( ۱۳۸۶ )

 من عاشق چشمت شدم

 سریالی با موضوع صهیونیسم و هلوکاست. شاید اگر کس دیگری جز حسن فتحی سراغ چنین سوژه شعاری  می‌رفت، مدار صفر درجه سریالی باسمه‌ و فراموش شده‌اي شده بود اما فتحی در این سریال هر آنچه در جذب مخاطب می‌توانست موثر باشد، رو کرد. تنوع بازیگران از ستارگان ایرانی مانند شهاب حسینی تا بازیگران فرانسوی، لبنانی و مجار از یک طرف، تنوع لوکیشن از پاریس تا تخت جمشید از طرف دیگر، ایجاد فضایی تاریخی مربوط به دوران اشغال ایران توسط متفقین که دوره مهمی در تاریخ معاصر ماست از طرف سوم، استفاده از ظرفیت فضای جنایی و پلیسی در قالب داستان کیف گمشده اسناد صهیونیسم از طرف دیگر و موسیقی هم که با همان تیم امتحان پس داده شب دهم بود از سویی دیگر ولی آنچه این سریال را سر و شکل می‌داد روابط عاشقانه حبیب پارسا (شهاب حسینی) و سارا آستروک (ناتالی متی) بود؛ رابطه‌ای که بین پسر مسلمان ایرانی و دختر یهودی‌تبار در دانشگاهی در پاریس فرانسه شکل می‌گرفت. بستر چنین عشقی در فرانسه که مظهر روابط عاشقانه است خود به خود جالب بود. 2 همکلاسی که طبق روال این جور قصه‌ها از فضای کل کل به نقاط مشترک می‌رسند. بازی هر دو بازیگر با وجود عدم هم‌زبانی که حتی حسینی به فارسی دیالوگ‌هایش را می گفت و متی که دیالوگ‌ها را به فرانسوی می‌گفت و بعدا توسط مینو غزنوی دوبله شده بود، خیره‌کننده بود. لحن پراحساس حسینی و غزنوی که دومی حتی از بازیگر فرانسوی هم چند گامی جلوتر بود، تاثیرگذار از آب درآمده بود. حبیب در جریان گسترش علاقه‌اش به سارا ناخواسته در جریان رابطه خانواده او با جریان صهیونیسم قرار می‌گیرد و می‌فهمد عموی سارا و همفکرانش با استفاده از دروغی به نام هولوکاست درصدد تشکیل کشور اسرائیل هستند. فراری دادن سارا و خانواده‌اش به ایران و پناه دادن به آنها در تهران، قصه را در داخل ایران گسترده می‌کند. سارا که در پاریس عاشق یک جوان ایرانی شده در ایران، عاشق فرهنگ و تمدن این کشور هم می شود.

رابطه سارا و حبیب به واسطه شرایط اشغالی ایران و فضای ملتهب روابط خانواده هر دو طرف، هیچگاه آرام نیست و همین نوعی دلسوزی را در مخاطب ایجاد می‌کند. پسرعموی سارا که از اعضای صهیونیسم است به دنبال ازدواج با ساراست و خانواده حبیب هم به خصوص در بخش رابطه خواهر و شوهر خواهرش ( آتنه فقیه‌نصیری و پیام دهکردی) متشنج است. فتحی در این سریال باز هم فقط یک رابطه عاشقانه را نشان نمی‌دهد او یک رابطه دراماتیک کهنه را هم به تصویر می‌کشد فضای عشق قدیمی سربازرس (پیر داغر) به همسر سفیر (لعیا زنگنه ) که البته سرانجامی ندارد. چند رابطه عاشقانه دیگر مثل روابط دانشجویان دانشگاه پاریس و همین‌طور رابطه پدر و مادر حبیب، مسعود رایگان و رویا تیموریان که در عالم واقع هم زن و شوهر هستند هم در سریال مدارصفر درجه، موثرند. این سریال که با موضوع هولوکاست ساخته شد چنان دیده شد که حتی با واکنش تند رژیم صهیونیستی  روبه‌رو شد.

 فراری دادن سارا و خانواده‌اش به ایران و پناه دادن به آنها در تهران، قصه را در داخل ایران گسترده می‌کند. سارا که در پاریس عاشق یک جوان ایرانی شده در ایران، عاشق فرهنگ و تمدن این کشور هم می شود
حسن فتحی و چهار عاشقانه ماندگار تلویزیون + زمانه + شب دهم + مدار صفر درجه + میوه ممنوعه

میوه ممنوعه ( ۱۳۸۶ )

 70سال عبادت...!
با گذشت 5 سال از پخش سریال ماه رمضانی میوه ممنوعه هنوز پيامك و اشعاری که درباره این سریال دست به دست می‌چرخید، در یادها مانده است. فتحی در این سریال 30 قسمتی با کمک علیرضا کاظمی‌پور و علیرضا نادری، نویسندگان سریال سراغ برداشتی هوشمندانه از ماجرای «شیخ صنعان و دخترِترسا» رفت. حاج یونس فتوحی (علی نصیریان) که از بازاریان سنتی تهران است عاشق هستی (هانیه توسلی)، دختر یکی از بدهکارانش می‌شود و هستی هم برای ازدواج با او شروطی می‌گذارد که اعتبار و آبرو و خانواده حاج یونس را در آستانه انهدام قرار می دهد. رابطه حاج یونس و هستی اگر چه رابطه عاشقانه یک‌سویه‌ای است که حتی توسط طرف دوم رابطه یعنی هستی مورد ریشخند و نیشخند قرار می‌گیرد و مورد نکوهش مخاطبان است اما برای طرف اول آن یعنی حاج یونس بسیار مهم شده است. در کنار این رابطه، آن چیزی که روی آن سایه می‌انداخت حضور قدسی (گوهر خیراندیش)، همسر حاج یونس است که مثل زنان سنتی و قدیمی این مرز و بوم در همه مراحل زندگی کنار همسرش بوده و 4فرزندش را به دندان گرفته و بزرگ کرده و حالا به دنبال آرامش و ثبات در دهه پنجم و ششم زندگی است که هستی، هستی‌اش را تهدید می‌کند. طبق معمول در کنار این رابطه، روابط دیگری مثل رابطه عاشقانه غزاله (طناز طباطبایی)، دختر کوچک‌تر حاج یونس با همسرش (نیما رئیسی) هم روایت می‌شود تا ماجرای چند روایت عاشقانه مطلوب فتحی را ببینیم.
حسن فتحی و چهار عاشقانه ماندگار تلویزیون + زمانه + شب دهم + مدار صفر درجه + میوه ممنوعه

زمانه ( ۱۳91 )

 عاقبت پنهان کاری

 آخرین سریال فتحی با عبور از خط قرمزی اساسی همراه است؛ ازدواج پنهانی و به دور از چشم بزرگ‌ترها. داستان تکراری علاقه پسر پولدار به دختر فقیر. بهزاد (حمید گودرزی) عاشق وکیلش، ارغوان (پریناز ایزدیار) شده و بدون اطلاع خانواده‌ها با هم ازدواج می‌کنند. البته مسیر قصه‌ای که فتحی چیده به سمتی می‌رود تا این رابطه را محتوم به شکست نشان بدهد و حتی دیالوگ‌های گل‌درشت سریال هم گواه آن است با این حال هر دو نقش و رابطه‌شان بیشتر تحت سایه پنهان‌کاری شکل گرفته و این سؤال که اگر بزرگ‌ترها بفهمند چه می‌شود؟ ضمن اینکه هر کدام از این دو شخصیت، چیدمانی از روابط با خانواده‌هایشان دارند که گریزی از ازدواج با کسی که مورد تایید خانواده باشد، ندارند. رابطه بهزاد و ارغوان اگرچه به استحکام و پیچیدگی کارهای قبلی فتحی نیست اما مهم‌تر از رابطه و فضای آن، چالش خود ایجاد رابطه و واکنش به آن است که در درجه مهم‌تری قرار گرفته است.


منابع: مجله ایده آل، برترین ها


یادداشتی بر سریال زمانه | عشق به شیوه حسن فتحی


اولين عاشقانه فتحي كه خيلي از مردم از آن خاطره دارند، سريال شب دهم است. لوطي محل عاشق دختر جوان قجري شد و دختر شرط پذيرش عشق او را اجراي تعزيه در ماه محرم گذاشت.


بيننده عام نشست تا ببيند لوطي چگونه به وصال معشوق مي‌رسد و مخاطب خاص در ميانه اين عاشقيت، روايت‌هاي سياسي را ديد كه فتحي زبردستانه آنها را به تصوير كشيد.

در سريال مدار صفر درجه هم فتحي از همين شيوه استفاده كرد. پسر جوان ايراني دل در گرو دختري يهودي گذاشت و عشقي زيبا بين آنها شكل گرفت و در كنار اين عشق فتحي به لايه‌ هاي عميق سياست صهيونيست‌ ها وارد شد و آنها را آسيب‌ شناسي كرد.

در سريال ميوه ممنوعه، حسن فتحي وارد روايت يك عشق مگوي! شد. دختري جوان كه پدرش ورشكسته شده بود براي نجات از دست يكي از بزرگ‌ ترين طلبكارهاي پدر، او را عاشق خود كرد.

مردي پا به سن گذاشته و خانواده‌دار عاشق دختري جوان شد و كوس رسوايي‌اش به صدا در آمد. در لابه لاي داستان اين عشق بود كه اصول بازار و كسب روزي حلال و حرام به تصوير كشيده شد.

فتحي در اين سريال براي اولين بار به شكلي نامحسوس تصويري از يك آقازاده را به نمايش گذاشت كه رانت‌خواري هم مي‌ كرد.

در سريال در مسير زاينده‌رود، فتحي چند عشق را به موازات هم به تصوير كشيد. عشق مادر به فرزند، عشق پدر به فرزند، عشق پيرانه‌سري،عشق كاسب‌كارانه، عشق زن جوان به همسر و... . در انتهاي سريال عشق‌هاي واقعي ماندند و عشق‌هاي كاذب از غربال فتحي عبور كردند و بجز غبار از آنها چيزي نماند.

حالا حسن فتحي با سريال «زمانه» به تلويزيون آمده تا بار ديگر با استفاده از ظرفيت عشق، لايه‌هاي پنهان اجتماع و ذات آدم‌ها را شخم بزند و سره را از ناسره جدا كند.

زمانه داستان عشق بي‌محاباي بهزاد و ارغوان به يكديگر است. عشقي كه اين‌ روزها بين جوانان خيلي باب شده است. زنگ‌ها براي هر دو به صدا در آمده و بيننده از همين حالا نگران عاقبت اين عشق آتشين است.

در كنار رابطه به اصطلاح هندي بهزاد و ارغوان، اما فتحي دارد خيلي از مسائل روز را به تصوير مي‌كشد؛ بيكاري، دلالي، نان به نرخ روز خوردن، زياده‌خواهي و...

با اين اوصاف هنوز زود است كه درباره زمانه و ساختار روايي جديد فتحي نظر داد يا آن را قضاوت كرد، چون تا اين‌جاي كار اين كارگردان كار بلد در هر قسمت، حرفي تازه براي مخاطب داشته تا به وسيله آن، بيننده را پاي زمانه نگه‌ دارد.

طاهره آشيانی ‌-‌ دبير گروه راديو و تلويزيون